سال نو به همه مبارک
نوروز, نخستین روز بهار است, نخستین روز سبزترین فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمین و شکوفایى ها و وزیدن نسیم دل انگیز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چیز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نوید زندگى تازه مى دهد, و به گفته مولوى در مثنوى:
گفت: پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى کند
با تن و جان شما آن مى کند
و به گفته سعدى:
که تواند بدهد میوه رنگین از چوب
یا که باشد که برآرد گل صد برگ از خار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هایى که در او خیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر مى گویند
کآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار
بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تکامل است, اگر انسان ها از این طبیعت زیبا, درس بیاموزند, در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته اند, در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز, بر این اساس پى ریزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; که بیان گر تحول و نغمه توحیدى است, سازند که:
((یا مقلب القلوب و الابصار, یا مدبر اللیل و النهار, یا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى که گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبیر کننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون کننده حال و احوال, حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فایده خواهد بود.
آنان که طعم توحید را چشیده اند, در ایام دل انگیز و پرنشاط آغاز بهار به پیروى از امامان(ع) آیاتى از قرآن همچون آیه زیر را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت مى کنند که:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولى الالباب; همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است.))
کلمات کلیدی:
با سلام به دوستان عزیز
ایام پیروزی انقلاب رو گرامی می داریم .تقارن این ایام با اسارت پیام رسان کربلا حضرت زینب(س) تلنگر داره . یه خورده هم ما پیام رسون باشیم.اگه کربلا نبودیم کار حسینی کنیم اقلا می تونیم زینب وار عمل کنیم.
روز تـــاریخی عــاشورا گــذشت سـرگذشت عشـق بود ، اما گذشت
مـی کشـان افـتاده و سـاقی نـماند جـرعه ای در سـاغری باقی نـماند
جــام های وصل را نوشیده اند جامه های خون به تن پوشیده اند
عـاشق و مـعشوق یکـجا ، سـوخته سـاخته با سـوز دل تـا سـوخته
های و هویی نیست سوی هو شده از من و ما رفته یکسر او شده
هم سبو بشکسته ، هم خُم ریخته مه خسوف آورده ، انجم ریخته
هـر چـه گـل ، در بـاغ یکسر چیده شـد بــزم عشــق و عـاشقی بـرچـیده شـد
بـاغ عشـق است و گـلش نـاچیدنی است گـر چـه یک گـل هم ندارد ، دیدنی است
************************
قضا به کرببلا تا کشید زینب را
قدر به قیمت هستی خرید زینب را
مگو چرا زحسینش جدا نمی گردید
خدا برای حسین آفرید زینب را
*************
الهم عجل لولیک الفرج
کلمات کلیدی:
گفتم هلال را که چرا قامتت خم است
آهی کشد و گفت که ماه محرم است
کلمات کلیدی:
با سلام
دوباره عطر ولایت از پنجره سبز غدیر بر قلبهای عاشق سلام می کند.
شاد ترین روز هستی طنین زیبا ترین آوای نبوی را به خاطر می آورد
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
عاشقان مهدی لحظه شماری می کنند تا این عید را در کنار مولایشان جشن بگیرند.
یا صاحب الزمان! غربت غدیر کمتر از آن زمان نیست که فاطمه(س)شبانه گرد کوچه ها
می گشت و شاهدی برای اثبات آن جستجو می کرد.ما داغدار فراموشی غدیریم.
ما داغدار غدیر بی تو هستیم.ما منتظریم تا با ظهورت دگر بار سرود ولایت را زمزمه کنیم.
جلوهگر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر
رودها با یکدگر پیوست کمکم سیل شد
موج مىزد سیل مردم مثل دریا در غدیر
هدیه جبریل بود«الیوم اکملت لکم»
وحى آمد در مبارک باد مولى در غدیر
با وجود فیض«اتممت علیکم نعمتى»
از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر
بر سر دست نبى هر کس على را دید گفت
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر
بر لبش گلواژه«من کنت مولا»تا نشست
گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر
«برکه خورشید»در تاریخ نامى آشناست
شیعه جوشیدهست از آن تاریخ آنجا در غدیر
گرچه در آن لحظه شیرین کسى باور نداشت
مىتوان انکار دریا کرد حتى در غدیر
باغبان وحى مىدانست از روز نخست
عمر کوتاهىست در لبخند گلها در غدیر
دیدهها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند
این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر؟
دل درون سینهها در تاب و تب بود اى دریغ
کس نمىداند چه حالى داشت زهرا در غدیر
محمد جواد غفورزاده(شفق)
کلمات کلیدی:
ای خدا ! ای انیس تنهایان !مونسمان باش.
ای پناه بی پناهان ! پناهگاهمان شو.
خدایا! به هر که میوه سنگین عشق می دهی شاخه وجودش را می شکنی.تو خود مرهم شاخه های شکسته باش.
خداوندا ! کیست که ساغر محبت از دست تو نوش کند و حلقه بندگی دیگری در گوش کند؟
کدامین انسان پیشانی عشق بر خاک ربوبیت تو سائید و شیرینی تو چشید و دل به دیگری سپرد؟
امیدا ! کدامین یوسف به عشق رؤیای تو آواره نگشت؟ کدامین یوسف در زیر سر پناه تو به زلیخا پناه داد؟
شاهدا ! کدامین موسی در کوه طور گداخته شد و حضور رقیب تو را دوام آورد؟
ربا ! کدامین مریم کلامی با تو گفت و لب از صحبت دیگران ننهفت؟
شور آفرینا ! کدامین محمد در حرا صدای تو شنید و نلرزید؟
معشوقا ! قلبم را از جام عشقت لبریز کن که بی تو هیچم و فکرم را به خود منعطف بنما که بی تو پوچم.
الها ! اگر بردار کنی رواست.مهجور مکن.واگر به دوزخ فرستی سزاست.از خود دور مکن.
کلمات کلیدی:
سیدبن طاوس (رضوان الله ) می گوید: " سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم دیدم که امام زمان عج مشغول دعا هستند.با خود گفتم: آقا چه دعایی می خوانند و از خدا چه می خواهند؟ دیدم چنین می فرماید:
خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای. آنها گناهان زیادی به اتکا محبت و ولایت ما ا نجام داده اند. پشت گرمی آنها به ماست و چشم شفاعت به ما دارند
خدایا! گناهان حق الناسی که بین خود آنهاست را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند" . .
سید بن طاوس می گوید: " من تکان خوردم ! قربان این مهر و محبت و آقایی بروم. در خلوت به سرداب مقدس و محل عبادتش آمده و برای شیعیان وساطت می کند."
السلام علیک یا صاحب العصر والزمان.السلام علیک یا بقیه
الله .السلام علیک یا خیر خاق الله
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میــان بـادیه بنشسته فــــــرد
صفحه ای ازریگ وانگشتش قلم
با صــلای دل همی می زد رقـم
گفت کای مجنون شیدا چیست این
می نویسی نامه ؛ بهرکیست این؟
گفت: مشق نام « لیلی » می کنم
خاطـر خـود را تسـلی می دهــم
چون میسر نیست بر من کام او
عشقبـــازی می کنم با « نام » او
اللهم عجل لولیک الفرج
کلمات کلیدی:
دیروز عجب روزی بود.خیلی دلم میخواست مطلب جدید بزارم ولی نشد.چه ازدواجی بوده.داماد داداش پیامبره.معلم همه انبیاست قراره بهشت و جهنم تقسیم کنه.قراره عاشقاشو از حوض کوثر سیراب کنه.عروس خود کوثر.همونی که خدا گفته اگه اون نبود عالمو نمی آفریدم.محور خلقته.ثمره این وصلت سرنوشت بشر رو عوض می کنه.عالم نور باروونه.حالا شما بگو امام زمان(عج)چه حالی داره.حتما خیلی خوشحاله.
دیروز روزیمون شد زیارت شهدا رفتم.اونا هم خیلی خوشحال بودن.خیلی بهم صفا دادن.ولی دم غروب نمی دونم چرا دلم گرفت.حتما چون جمعه بوده.بازم آقامون نیومد.............
کلمات کلیدی: